معنی از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری, معنی از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری, معنی اx ik ;vaتj، تrاzu lcbj، [tت ;dcd, معنی اصطلاح از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری, معادل از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری, از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری چی میشه؟, از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری یعنی چی؟, از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری synonym, از هم گذشتن، تقاطع کردن، جفت گیری definition,